قسمتی از ذهنم مشغول گوش دادن
صدایی از کافه شبانه
از نادر ابراهیمیمیخواند
از بار دیگر شهری که دوست داشتم
میانخواندنش
آهنگ فرانسوی پخش میشود
قسمتی از ذهنم کنده میشود میرود به چند سال قبل
چند سال قبلی که عاشق کتاب #یک_عاشقانه_آرام نادر ابراهیمیبودم
هر صبح کتاب را برمیداشتم و یک صفحه ازانرا میخواندم
و چه لذتی بود اخ که چه لذتی
هر بار با خودم میگفتم چقدر آدم حسابی است این گیله مرد داستانش
نویسنده همین قدر احساس خرج زنش در دنیای واقعی میکند ؟
راستش من ازانخوانندههای فضولم که دلم میخواهد زندگی شخصی
نویسنده کتابی که میخوانم را بدانم برایم جذاب است در آن لحظه هایی که مشغول نوشتن اوج داستان هستن چه حس و حالی دارند
در زندگی واقعی خود مانند قهرمان داستانهایشان هستن همانهایی که دلمان میخواست یک دانه از آنها را ما هم داشتیم در زندگی واقعیمان ...
در همان زمانها بود که با موسیقی فرانسه ارتباط گرفتم به واسطهی دوستی
که در وبلاگ قبلی ام در بلاگفا با او اشنا شدم
مرا وارد دنیای موسیقی فرانسه کرد مرا به بیشتر شنیدنش تشویق کرد
شبانه روزم با آهنگهای فرانسه گذشت
او برایم آهنگ فرانسوی میفرستاد
و من آهنگهای محلی شهرم را
هر دو غرق لذت در دنیای بی مرز موسیقی میشدیم با همهی تفاوتهایمان
ذهنم برمیگرد به سمت صدا
دست میبرم به سمت ماگ قهوه ای که با وسواس آماده کرده بودم
قهوهای که الان سرد است
مثل ذهن پراکندهی من